در من و دستهام تنهایی، در تو و چشمهات وعده وعید
جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۰۲ ب.ظ
در من و دستهام تنهایی، در تو و چشمهات وعده وعید
در من این مشقهای ننوشته، در تو این روزهای آخرِ عید
با تو بسیار میشود خوش بود مثل یک چیزِ غیرمنتظره
دیدنِ یک رفیق در غربت، نامهی خانواده در تبعید
دلخوشِ تخمه و تماشایند، وسطِ آفتابگردانها
آفتابی نشو زیادگلم! بینِ این مردم ندید بدید
بیخودی فلسفه نباف به هم، من به یک گفتگوی ساده خوشم
گاهی از یک غزل قشنگتر است، گفتن چند سطر شعر سپید
سرِ تو روی شانههای من است باید از فرصت استفاده کنم
گلِ من گاهی از گناه بترس: میشود گونههات را ...
آرش پورعلیزاده
۹۵/۰۱/۱۳