هم‌قافیه با باران

در من و دست‌هام تنهایی، در تو و چشم‌هات وعده وعید
در من این مشق‌های ننوشته، در تو این روزهای آخرِ عید

با تو بسیار می‌شود خوش بود مثل یک چیزِ غیرمنتظره
دیدنِ یک رفیق در غربت، نامه‌ی خانواده در تبعید

دلخوشِ تخمه و تماشایند، وسطِ آفتاب‌گردان‌ها
آفتابی نشو زیادگلم! بینِ این مردم ندید بدید

بی‌خودی فلسفه نباف به هم، من به یک گفتگوی ساده خوشم
گاهی از یک غزل قشنگ‌تر است، گفتن چند سطر شعر سپید

سرِ تو روی شانه‌های من است باید از فرصت استفاده کنم
گلِ من گاهی از گناه بترس: می‌شود گونه‌هات را ...

آرش پورعلیزاده

۹۵/۰۱/۱۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران