هم‌قافیه با باران

در من کسی جان میدهد هر شب

چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۱۳ ب.ظ

در من کسی جان میدهد هر شب
با خاطراتی سرد و تکراری
دیوانه جان کی میشود اصلا
از حال و روزم دست برداری .. ؟

من از تو و این زندگی سیرم
بر باد دادم آشیانم را
میخواستم پَر وا کنی در من
آبی ندیدی آسمـانم را ...

ویرانه ها را خوب میفهمم
استادِ ماندن زیرِ آوارم
لبخند بر لب میزنم اما
دردِ وخیمی در سرم دارم

دردِ وخیمِ در سرم هستی
احساسِ پوچی بینِ اشعارم
پلکی بزن پیش از عبورت یک
مُردن به چشمـانت بدهکارم ..

دلبستگی طعمِ گَسی دارد
با بغض های قصه درگیری
دستت که از دستش جـدا باشد
دستِ خودت را هم نمیگیری ...

ما را به جرمِ عاشقی کُشتند
با چوبه ای از جنسِ ویرانی
حتما تصور میکنی خوبم !
افسوس اصلش را نمیدانی ...

مریم قهرمانلو

۹۵/۰۶/۳۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران