هم‌قافیه با باران

دستی بلند کردم و گفتم: «سفر به خیر!»

يكشنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ب.ظ

دستی بلند کردم و گفتم: «سفر به خیر!»
خوش می‌روی، گذار تو از این گذر به خیر

من چون گَوَن، اسیر غم خویشتن شدم
یاد تو، ای نسیم خوش رهگذر! به خیر

یاد تو، ای که خیسی چشمان من نشد
آخر به عزم راسخ تو کارگر، به خیر

یادت نمی‌رود ز خیالم؛ مگر به مرگ
ذکرت نمی‌رود به زبانم؛ مگر به خیر

بی‌خوابی ارمغان دل رفته‌ی من است
هرگز نمی‌شود شب عاشق، سحر، به خیر

تسلیم ناگزیریِ تقدیر خود شدم
دستی بلند کردم و گفتم:«سفر به خیر!»...

سجاد رشیدی پور

۹۵/۰۲/۱۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران