هم‌قافیه با باران

دست آخر بود و دل را پیش پاش انداختم

چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۸:۵۷ ب.ظ

دست آخر بود و دل را پیش پاش انداختم
یک نگاه انداخت سویم، دست آخر باختم

گوشه چشمی آمد و لکنت گرفتم بعد از آن
منکه در هرگوشۀ دشت غزل می‌تاختم

سهمم از زیبایی‌اش، این اشک‌های بی شمار
سهم خود را از حساب جاری‌ام پرداختم

مثل آهنگی قدیمی از سرش افتاده‌ام
من نمی‌دانم چه شد یکبار هم ننواختم

عکس از دیوانگی دیدم شگفت‌انگیز بود
این منم یا دیگری؟ حتی خودم نشناختم

اختیار آفرینش دست من می‌بود اگر
عالم موجود را می‌سوختم؛ می‌ساختم

دست می‌انداختم در گردنش چون عاشقان
مرگ را هم روز آخر دست می‌انداختم

‌آرش شفاعی

۹۷/۰۴/۱۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران