دست هایت را پیدا نمی کردم
پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۳ ق.ظ
دست هایت را پیدا نمی کردم
وقتی دنبال نوازش می گشتم
دست هایت را جا گذاشته بودی
یا از ذهنم پاک شده بودند؟
تو به نشانه ها اعتقاد نداری؟
امروزهم
قهوه ام زهربود
امروز هم
مار ته فنجان افتاده بود
امروز هم
فالم زهرمار شده بود
امروزهم
کلاغی دورخانه قارقار می کردو
این ساعت لعنتی دورم می زدو
تورفتی دوربزنی
دووور شدی
ترافیک که تاوان سنگینی ندارد
من به چراغ های قرمز مشکوک ترم
این لکه که بردامنم افتاد
نشانه است
من به عطر پیراهنت مشکوک ترم
وقتی در آغوشت گرم و زنانه است
من به جنون خودم مشکوک ترم
که بعدازاین همه شک
چگونه این همه دوست ترت می دارم
منیره حسینی
۹۵/۰۹/۲۵