دستهای مرا تماشا کن ، از تنم سوی تو گریزانند
چهارشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۱۸ ب.ظ
دستهای مرا تماشا کن ، از تنم سوی تو گریزانند
راز این انزجار جاری را ، رودهای رمیده میدانند
با دو انگیزه راه میافتند: شوق دریا و انزجار از کوه
کف زنان میروند و یکسره از شادی مرگِ خود خروشانند
کاشکی در زمین فرو بروند ، یا به بالای کوه برگردند
رودهایی که در سفر یکدم ،از تکاپوی خود پشیمانند
من ولی لحظه ای نمیخواهم صاحب دستهای خود باشم
بر تن مردمان مرده ی شهر مثل این دستها فراوانند
*
رودهای رمیده را بنگر ، دستهای مرا به یاد آور
دست من نیست... ای تنت دریا!دستها بر تنم نمیمانند
محمدرضا طاهری
۹۴/۰۱/۰۵