هم‌قافیه با باران

دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند

يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ

دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند 
سروران بر در سودای تو خاک قدمند

شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق  
خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند

خون صاحب‌نظران ریختی ای کعبه حسن    
قتل اینان که روا داشت که صید حرمند

صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب   
زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند

گاه‌گاهی بگذر در صف دل‌سوختگان  
تا ثنایت بگویند و دعایی بدمند

هر خم از جعد پریشان تو زندان دلی‌ست 
تا نگویی که اسیران کمند تو کمند

حرف‌های خط موزون تو پیرامن روی   
گویی از مشک سیه بر گل سوری رقمند

در چمن سرو ستادست و صنوبر خاموش
که اگر قامت زیبا ننمایی بچمند

زین امیران ملاحت که تو بینی بر کس
به شکایت نتوان رفت که خصم و حکمند

بندگان را نه گزیرست ز حکمت نه گریز
چه کنند ار بکشی ور بنوازی خدمند

جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند

غم دل با تو نگویم که تو در راحت نفس 
نشناسی که جگرسوختگان در المند

تو سبک‌بار قوی‌حال کجا دریابی
که ضعیفان غمت بارکشان ستم‌ند

سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد 
سست‌عهدان ارادت ز ملامت برمند


سعدی

۹۴/۰۷/۰۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران