دلبرا ! یارا! نگارا! نازنین! یا هر چه هست !
يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۳، ۰۷:۵۹ ب.ظ
دلبرا ! یارا! نگارا! نازنین! یا هر چه هست !
تا که از چشمت فتادم ، شیشه ی عمرم شکست
در دلت گر جا ندارم ، مرگ بادا قسمتم !
زندگی بی عشق تو بیهوده و بی فایده ست
زخمه ی ساز صدایت عقل و هوشم را پراند
مردمان با طعنه گویندم : « شدی مطرب پرست ؟»
جرعه آبی دست من دادی ندیدی بعد از آن
بی می و بی باده از آن جرعه گشتم مست ِ مست؟!
ناز ِ آن چشمی که یک تصویر کوچک از تو دید
بعد از آن تا انتها بر خوبرویان ، دیده بست
عاشقت شد بی گمان ، مرد و زن و پیر و جوان
هر که یک ساعت به پای درد و دل هایم نشست
مدعی خاموش ماند از نهی عشقت چون که دید
هر پری رویی تو را دیده به مهرت مایل است
من بد، اما عاشقم، با من مدارا کن فقط
دلبرا ! یارا ! نگارا ! نازنین ! یا هرچه هست!
نفیسه سادات هاشمی
۹۳/۱۰/۲۱