هم‌قافیه با باران

دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم

جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۰۵:۰۱ ب.ظ

دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم

به دریا می زدم در باد و آتش خانه می کردم


چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم

تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم


نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم

اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم


اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد

حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم


چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد

چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم


یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد

اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم


سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش

دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم



*اگر نام شاعر را میدانید سپاسگزار خواهیم شد که ما را مطلع فرمایید. با تشکر

۹۳/۱۰/۱۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۲)

۱۹ دی ۹۳ ، ۱۷:۰۷ محمد محمدیان
متاسفانه نمیدونم

اما واقعا زیبا بیان شد
خیلی عالی بود


۱۹ دی ۹۳ ، ۱۷:۰۵ سجاد عبدی

ای منتهای آروزی عاشقان...

      ای لنگر ثبات زمین و زمان...

  بیا ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران