دل مثل جاده ایست که در آن مسافریم
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۵ ب.ظ
دل مثل جاده ایست که در آن مسافریم
آری، چه آشکار، چه پنهان، مسافریم
ما برگ های زرد جدا مانده از درخت
در دستٍ بادهای پریشان مسافریم
گاهی میان خلوت یک روستای دور
گاهی در ازدحام خیابان مسافریم
در آفتاب و خاک و نسیمی که می وزد
در قطره قطره ی گریه باران مسافریم
چون گردٍ راه، بی که بگوییم ما که ایم،
خاموش در رکاب سواران مسافریم
در زلف دوست، یک شب تاریک گم شدیم
عمری گذشته است و کماکان مسافریم
میلاد عرفان پور
۹۵/۰۶/۳۰