هم‌قافیه با باران

دل وحشت زده در سینه ی من می لرزد

چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۴۹ ب.ظ

دل وحشت زده در سینه ی من می لرزد

دست من ضربه به دیواره ی زندان کوبید

" آی همسایه ی زندانی من ، ضربه دست مرا پاسخ گوی "

ضربه ی دست مرا پاسخ نیست

تا به کی باید تنها اندر این زندان زیست ؟

ضربه هر چند به دیواره فرو کوبیدم ، پاسخی نشنیدم

سالها رفت که من

کرده ام با غم تنهائی خو ....

دیگر از پاسخ خود نومیدم !

راستی ، هان ! چه صدایی آمد ؟!

ضربه ای کوفت به دیواره ی زندان دستی؟

ضربه می کوبد همسایه زندانی من

پاسخی می جوید ....

دیده را می بندم !

در دل از وحشت تنهایی او می خندم !


حمید مصدق

۹۳/۱۰/۲۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران