هم‌قافیه با باران

دنبال من نگرد از این شهر رفته تا...

جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ب.ظ
دنبال من نـــگرد از این شـــهر رفـتـــه تا ...
تا گم شــود  میــان خـودش در سه‌شنبه‌ها

باران، سه‌شـنبه روی تن هفتــه ریخـــت؛ بعد
من «ما» شدم، تو «ما» شدی و چارشنبه «ما»

امــروز روز اول عشـــق اســـت؛ عشـــــق را
از ابتـــــدای دفتـــر من تا . . .  بــگـو! کـجـا؟

ما تــا کــجــا کـنار خـــیابان قـــدم زدیــم
ما از کــجــا قـــدم قـــدم ســمــت انتــها؟

ــ من انتـــــهای شعر تو را حـدس مـی‌زنم ...
ــ نـه، نــه، نـگـو، قـدم به قـدم عین قصه را ...

مــن قصــه را دوبــاره نــوشته که گـم شــود
حــــالا تــمــام قــصــه‌ی مــا را از ابتــدا ...

مـن بـودم و تـو بـودی و «مـا» هیـچ‌کس نبود
مـــن این ور خیــابان، تــو آن ور خیــا    ...

***
مـــرد آن ور خیــابان سیـــگار مــی‌کشیــد
دنبال من نـــگرد، از این شـــهر رفـتـــه تا ...


سارا ناصرنصیر
۹۴/۰۶/۱۳
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران