هم‌قافیه با باران

دورشان هلهله بود و خودشان غرق سکوت

پنجشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ب.ظ

دورشان هلهله بود و خودشان غرق سکوت
«ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت»
شام ای شام! چه کردی که شد انگشت نما
کاروانی که فقط دیده جلال و جبروت
نیزه ای رفته به قد قامت سرها برسد
دست ها بسته به زنجیر ولی گرم قنوت
شهرِ رسوا، به تماشای زنان آمده است
آه! یک مرد ندیده است به خود این برهوت
«آسمان بار امانت نتوانست کشید»
کاش باران برسد، یَوْمَ وُلِد، یَوْمَ یَمُوت...


زهرا بشری موحد

۹۴/۰۹/۱۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران