هم‌قافیه با باران

دگر آن شب است امشب که ز پی سحر ندارد

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۱۲ ب.ظ

دگر آن شب است امشب که ز پی سحر ندارد
من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد

من و زخم تیزدستی که زد آنچنان به تیغم
که سرم فتاده در خاک و تنم خبر ندارد

همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم
چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد

ز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستان
همه زهر دارد اما چه کند شکر ندارد

به هوای باغ مرغان همه بالها گشاده
به شکنج دام مرغی چه کند که پر ندارد

بکش و بسوز و بگذر منگر به اینکه عاشق
بجز اینکه مهر ورزد گنهی دگر ندارد

می وصل نیست وحشی به خمار هجر خو کن
که شراب ناامیدی غم دردسر ندارد
 
وحشی بافقی

۹۵/۰۶/۰۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران