هم‌قافیه با باران

دیدم همان فسونگر مژگان سیاه بود

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۰۰ ب.ظ

دیدم همان فسونگر مژگان سیاه بود 
بازش هزار راز نهان در نگاه بود 
 عشق قدیم و خاطره ی نیمه جان او 
 در دیده اش چو روشنی ی شامگاه بود 
 آن سایه ی ملال به مهتاب گون رخش
 گفتی حریر ابر به رخسار ماه بود 
پرسیدم از گذشته و ، یک دم سکوت کرد 
حزنش به مرگ عشق عزیزی گواه بود 
 از آشتی نبود فروغی بهدیده اش 
 این آسمان ،‌ دریغ ! ز هر سو سیاه بود 
بر دامنش نشستم و ، دورم ز خویش کرد 
قدرم نگر ، که پست تر از گرد راه بود 
از دیده یی فتاد و برون شد ز سینه یی
سیمین دلشکسته مگر اشک و آه بود 


سیمین بهبهانی

۹۳/۱۱/۱۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران