دیرگاهیست گلو بغض مکرر دارد
دیرگاهیست گلو بغض مکرر دارد
چند روزیست قلم حالت نشتر دارد
کوفیان داعیه ی مسجد و منبر دارند
عمر سعد زمان وسوسه ی زر دارد
یادمان هست که اجداد شما کربـــ و بــلا...
شیعه از تیـــغ شما داغ به پیکر دارد
بی سبب نیست که از شام ، عراق آمده اید
حضرت عمـــه ی ســادات بـــرادر دارد
و شما کمتر از آنید حسین تیغ کشد
کمتر از آنکه علمدار علم بردارد
مـــا جوانــان بنی فاطمی اربـــابیـــم
بی حیا!عمـــه ی ما مالکــــ اشتر دارد!
ایل ما ایل عجم هاست که یک کودک ما
جگری با جــگر شیـــر برابر دارد
اینکه ما دست به شمشیر و زره استادیم
سبب این است که این طایفه رهبـــر دارد
نه عراق است و نه سوریه خیالت راحت
کشور ضــامن آهوستـــــ،بزرگتر دارد
وای اگر گرد و غباری به حرم بنشیند
تیغ ما شوق به انداختن سر دارد
باید این شهر به آرامش خود برگردد
که شب جمعه حرم روضه ی مـــــادر دارد
محمد معاذاللهی