دیر سالی است که در من جاری است
جمعه, ۳ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۲۷ ب.ظ
دیر سالی است که در من جاری است
عاشقی نقلیِ استمراری است
عشق را ــ این غزل حافظ را ــ
می توان گفت مگر تکراری است؟
به گمانِ تو و آیینه یِ تو
در من این شیفتگی بیماری است!
به یقینِ من و خشتی چون من
باورِ آینه ات زنگاری ست
در چنین دغدغه های غم ساز
که همه زیر و بَم اش بی زاری ست ــ
ــ تو به بی دردی خود شنگی و من
شوق ام این است که دَردم کاری ست
مادرِ حوصله دارم می گفت
«مرگ یک چهره یِ عاشق داری ست»
پیر زن رفت و رها گشت و هنوز
عاشق اش در پیِ خودآزاری است...!
محمدعلی بهمنی
۹۳/۱۱/۰۳