دیشب به خویش آمدم اما نیامدی
پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۲۶ ب.ظ
دیشب به خویش آمدم اما نیامدی
در چشمه سِیْر کردم و بالا نیامدی
ابری سیاه گشتم و خود را گریستم
حتی به میهمانیِ دریا نیامدی
خورشید و ماه بر کف از آیینه رد شدم
دیدار؟ نه، نشد... به تماشا نیامدی
شاید عطش حقیقت آب است...بگذریم
از این که آمدی به نظر یا نیامدی
قربان ولیئی
۹۵/۱۲/۲۶