هم‌قافیه با باران

دیـــوار مست و پنجـــره مست و اطاق مست!

چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ

دیـــوار مست و پنجـــره مست و اطاق مست!

این چندمین شب است که خوابم نبرده است


رؤیای « تو » مقابل « من » گیج و خط خطی

در جیـــغ جیــــغ گردش خفـّاشهــــای پـست


رؤیای « من » مقابل « تو » - تو که نیستی!-

[ دکتر بلند شد... و مــــرا روی تخت بست ]


دارم یواش واش... کــــه از هوش می رَ...رَ...

پیچـیده توی جمـجمه ام هی صدای دست ↓


هی دست ، دست می کنــی و من که مرده ام

مردی که نیست خسته شده از هرآنچه هست!


یا علم یا کـــه عقل... و یا یک خدای خوب...

- « باید چه کار کرد ترا هیچ چی پرست؟! »


من از...کمک!...همیشه...کمک!...خسته تر... کمک!!

[مامان یواش آمد و پهلوی من نشست]


- « با احتیاط حمل شود که شکستنیـ ... »

یکهو جیرینگ! بغض کسی در گلو شکست!


مهدی موسوی

۹۳/۱۰/۱۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران