دیگر به دل غمزده ام سامان نیست
يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹ ق.ظ
دیگر به دل غمزده ام سامان نیست
عشقی ست به دل کز همگان پنهان نیست
وصلش به خیال خام من آسان بود
بس تجربه کردیم ولی آسان نیست
از درد غمش چنان پریشانم که
دل را بجز از وصال او درمان نیست
حافظ سخن از موی و میان تا "آن" برد
دلداده او شدیم و او را "آن" نیست؟!
نبود به طریقتش جز عاشق کشتن
آخر چه طریقی که درو بنیان نیست؟!
یعقوب نظر چنان ز هجرش گرید
کو را نظری به یوسف کنعان نیست
در حلقه گیسوان او حیرانم
کس نیست که در حلقه او حیران نیست
از باده جام چشم او سرمستم
وین مستی و سردرد مرا پایان نیست
گفتم چکنم که هجرش از یاد برم
دیدم که مرا چاره بجز قلیان نیست...
ابوعلی (هادی حسینی)
۹۳/۰۷/۰۶