دیگر به پای شمع نشستن چه فایده
يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۱۱ ب.ظ
دیگر به پای شمع نشستن چه فایده
وقتی به پای سوختن ما دلش نسوخت
با هر چه داشتم وسط شعله سوختم
من زندگیم سوخت و حتی دلش نسوخت
مجنون نشسته پیش غرور شکسته اش
وقتی خبر رسید که لیلا دلش نسوخت
من هر چه میکشم همه زیر سر دل است
پروانه هم نسوخت پرش تا دلش نسوخت
کوچه به کوچه دست به دیوار میگرفت
یوسف چرا به حال زلیخا دلش نسوخت
یک گوشه بال بال زدم من , نگاه کرد
من سوختم مقابلش اما دلش نسوخت
من کربلا نرفتم و دیگر نمیروم
من التماس کردم و آقا دلش نسوخت
فردا برای سوختن آماده اش کنند
آنکه برای زینب کبری دلش نسوخت
علی اکبر لطیفیان
۹۳/۱۱/۱۲