هم‌قافیه با باران

دیگر مرا به معجزه دعوت نمی کنی

چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۵۱ ب.ظ

دیگر مرا به معجزه دعوت نمی کنی

با من ز درد حادثه صحبت نمی کنی


دیریست پشت پنجره ماندم که رد شوی

اما تو مدتی ست اجابت نمی کنی


قولی که داده ای به من از یاد برده ای

گفتی ز باغ پنجره هجرت نمی کنی


بیمار عشق توست پرستوی روح من 

از این مریض خسته عیادت نمی کنی



یکبار از مسیر نگاهم عبور کن 

آنقدر دور گشته که فرصت نمیکنی


گل های باغ خاطره در حال مردنند 

به یاس های تشنه محبت نمی کنی


رفتی بدون آنکه خداحافظی کنی

دیگر به قاب پنجره دقت نمی کنی


امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت 

این سیب را برای چه قسمت نمی کنی


یعنی من از مقابل چشم تو رفته ام 

این کلبه را دوباره مرمت نمی کنی؟


زیبا قرارمان همه جا هر زمان که شد 

گرچه تو هیچ وقت رعایت نمی کنی!!


اگر نام شاعر را میدانید ما را مطلع فرمایید. با تشکر

۹۳/۱۰/۲۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران