هم‌قافیه با باران

راز آن چشم سیه گوشه‌ی چشمی دگرم کن

سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۷ ق.ظ

راز آن چشم سیه گوشه‌ی چشمی دگرم کن
بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن

یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه‌ی دیگر بچشان، مست ترم کن

شوق سفرم هست در اقصای وجودت
لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن

دارم سر  پرواز در آفاق تو، ای یار
یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن

عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری
از صافی عشقم ده و عین هنرم کن

صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست
باران من خاک شو و بارورم کن

افیون زده‌ی رنجم و تلخ است مذاقم
با بوسه‌ای از آن لب شیرین شکرم کن

پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه
تا لذت آغوش بدانی، خبرم کن

شرح من و او را ببر از خاطر و در بر
بفشارم و در واژه‌ی تو، مختصرم کن


حسین منزوی

۹۴/۱۰/۲۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران