هم‌قافیه با باران

رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۱۱ ب.ظ

رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز
می برم جسمی و، جان در گرو اوست هنوز

هر چه او خواست، همان خواست دلم بی کم و کاست
گرچه راضی نشد از من دل آن دوست هنوز

گر چه با دوری ی ِ او زندگیم نیست، ولی
یاد او می دمدم جان به رگ و پوست هنوز

بر سرو سینه ی من بوسه ی گَرْمش گل کرد
جان ِ ‌حسرت زده زان خاطره خوشبوست هنوز

رشته ی مهر و وفا شُکر که از دست نرفت
بر سر شانه ی من تاری از آن موست هنوز

بکشد یا بکشد، هر چه کند دَم نزنم
مرحبا عشق که بازوش به نیروست هنوز

هم مگر دوست عنایت کند و تربیتی
طبع من لاله ی صحرایی ِ خودروست هنوز

با همه زخم که سیمین به دل از او دارد
می کشد نعره که آرام دلم اوست هنوز ..


 سیمین بهبهانی
۹۴/۰۶/۰۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران