رودم و در تب و تابم، بروم تا دریا
پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۳۶ ق.ظ
رودم و در تب و تابم، بروم تا دریا
بروم حرف دلم را بزنم با دریا
دوری و فاصله انداخته از پای مرا
آه از این فاصله و دوری دریا ... دریا!
در سراشیبی کوه ام؛ وسط دره و دشت
مانده ام عشق کشیده است مرا یا دریا...؟!
بس که پا کوفته ام، پا به زمین می ترسم
نشناسد من پر آبله پا را دریا
کنده ام از دل هر صخره مسیری تا او
می روم تا خود او... تا خود دریا ... دریا!
می روم تا که بگویم غم دوری سخت است
کنده این عشق چو کوهی دلم از جا، دریا !
آه دریا! عطش وصل کشیده است مرا
از نوک قله به شیب و خم صحرا، دریا
نکند وصل من و تو به درازا بکشد
و بیفتد به همان روز مبادا، دریا؟
نکند لحظه دیدار، به توفان بخورم
و نبینی که من افتاده ام از پا دریا!
مریم سقلاطونی
۹۳/۱۱/۰۲