روزها در ازدحـام کوچه ها گُم مى شوم
پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۶ ب.ظ
روزها در ازدحـام کوچه ها گُم مى شوم
همنشین ساغر و هم صحبتِ خُم مى شوم
لااقل در جــای خلوت می شوم آسوده دل
راحت از زخم زبان و حرف مردُم مى شوم
می کشم خود را کنار از حجم رویاهای دور
بس دچار وهم و کابوس و توهّم مى شوم
کرده سد راه گلویم را شبیخون های بغض
از درون چون موج دریا پر تلاطُم مى شوم
باید از نو بگذرانم وقت خود را در سکوت
از غم و دردی که دارم بی ترنّم مى شوم
بعد از این آهسته می بندم زبان از گفتگو
فارغ و آسوده حـال از هر تکلُم می شوم
دور اول تا ششم را دور خـود پیچـیده ام
رهسپارِ راه عشق از دور هفتم می شوم
مثل بلدرچینِ تنها، ای عسل در دشتِ گل
خوشه چینِ بوته های زرد گندم می شوم
علی قیصری
۹۵/۰۹/۲۵