روزگاری مَحرمم بودی تو در اسرارِ من
يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ب.ظ
روزگاری مَحرمم بودی تو در اسرارِ من
«مَح» رها کردی و «رَم»کردی چرا ای یارِ من؟!
عشقِ صلحآمیزِ من تهدیدِ دنیایت نبود
پس چرا تحریم کردی قلبِ بیآزار من؟!
انزوایی را که تو تحمیل کردی بر دلم
با چه ترفندی بُرون آیم از آن،دلدار من؟
«قطع»کردی «نامه»هایت تا که دلخونتر شوم
چشمِ خود بستی به رویِ حالِ ناهنجارِ من
در شرارت، محورم خواندی که بدنامم کنی
«شر»نبودم «شور»بودم، شاهدش اشعارِ من!
سالها طی شد تو اکنون تاجدارِ نفرتی
من پیامِ عشق هستم، زندهباد افکارِ من!
«بیستون» را تا به«لوزان» کوه میکَندَم اگر
لغو میکردی زِ بنیان، اذیت و آزارِ من
محمد صادق زمانی
۹۴/۰۸/۱۷