هم‌قافیه با باران

روز سختی تا ز ره آمد هوادارم گریخت

شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۴۴ ب.ظ

روز سختی تا ز ره آمد هوادارم گریخت
لشگری ازغم رسید و بی وفا یارم گریخت
در لباس مشتری آمد پسندید ای دریغ
تا که رونق دید آنسوتر خریدارم گریخت
تا زدست و پای افتادم شدم نقش زمین
قلب را هم خود شکست آن شب مددکارم گریخت
همچو فوجی که پس از عرض عیادت میروند
رسم مهمانی به سر برد و پرستارم گریخت
روز اول آنچنان سرسخت و محکم بسته بود
گرچه با خون عهد و پیمانش وفادارم گریخت
صحبت از جانبازی و پیراهن و آتش نمود
کوه غم را دیدو دهقان فداکارم گربخت
محتضر رو سوی قبله من ندارم شکوه گر
در پی امری مهم یار گرفتارم گریخت


حسین مرادی

۹۴/۰۳/۳۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران