روسری بگشا، بساط سحر و جادو باز کن
جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۰۲ ب.ظ
روسری بگشا، بساط سحر و جادو باز کن
آن گره را لحظهای از کنج ابرو باز کن
بادها از اینهمه چشم انتظاری خستهاند
آخر آن سنجاق را یکبار از مو بار کن
باز هم ای ماه در این چشمه دستت را بشوی
راه آهوهای جنگل را به اینسو باز کن
در دلم انگار خرسی سالها خوابیده است
لب مبند اینگونه بر من راه کندو باز کن
لطفا اگر نام شاعر را میدانید ما را مطلع فرمایید. با تشکر
۹۳/۱۲/۱۵