هم‌قافیه با باران

روسری را شُل نبندش، غیرتم شرّ می‌شود

دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۴۷ ب.ظ
روسری را شُل نبندش، غیرتم شرّ می‌شود
پیشِ نامحرم تو کم کن ناز، «من» خر می‌شود!

مویِ نازت گر کمی بیرون بیاید، نازنین
دردِ قلبم «دردتر» از زخمِ بستر می‌شود

من‌چو تهرانم تو چون ری، قبله‌در تهران، رَی‌‌است
عشق و ایمانم به تهران، بی تو ابتر می‌شود!

دردِ ناجوریست عاشق‌پیشگی، باور بکن!
چشمِ عاشق، کور وُ گوشش، بیشرف‌ کَر می‌شود!

هرچه می‌گویند: لامَصّب! وفا افسانه اَست
گوشِ چپ، دروازه هست وُ راستش دَر می‌شود!

هرچه می‌گویند: نادان! او تو را وِل می‌کند
حرصِ انسان در موانع، بیشتر «تر» می‌شود!

چشمِ من هم جز تو را دیگر نمی‌بیند، نَفس
مالِ ما در انتها وصل‌ست، محشر می‌شود!

ای که مویت در طراوت، سبزتر از هر بهار
بی‌تو پاییزم که دائم، چشمِ من، تَر می‌شود

محمد صادق زمانی
۹۴/۰۸/۱۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران