هم‌قافیه با باران

زان اشک ‌که چون شمع ز چشم تر من ریخت

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ق.ظ

زان اشک ‌که چون شمع ز چشم تر من ریخت
مجلس همه رنگین شد و گل در بر من ریخت


آهنگ غروری چو شرر در سرم افتاد
تا چشم به پرواز گشودم پر من ریخت


افسون غنا خواب مرا تلخ برآورد
این آب نمک بود که بر گوهر من ریخت


آن روز که یازید جنون دست حمایت
مو چتر شد و سایهٔ ‌گل بر سر من ریخت


عمری‌ست سراغ دل گمگشته ندارم
یارب به‌ کجا این ورق از دفتر من ریخت


چون شعله پس از مرگ به خود چشم‌ گشودم
بر روی من آبی‌ست ‌که خاکستر من ریخت


اشکم ز تنک‌مایگی‌ام هیچ مپرسید
تا جرعه فشانم به زمین ساغر من ریخت


فریاد که چون شمع به جایی نرسیدم
یک لغزش مژگان به همه پیکر من ریخت


بیدل دهلوی

۹۴/۰۲/۱۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران