زان یار دلنوازم شکریست باشکایت
سه شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۲ ب.ظ
زان یار دلنوازم شکریست باشکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بودومنت هر خدمتی که کردم
یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را ابی نمیدهد کس
گویی دلی شناسان رفتند از این ولایت
درزلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم وبی جنایت
چشمت به غمزه مارا خون خوردو می پسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
دراین شب سیاهم گم گشت راه مقصود
ازگوشه ای برون ای ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت
ای افتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان درسایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در هدایت
هرچند بردی ابم روی ازدرت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ارخود بسان حافظ
قران زبر بخوانی در چارده روایت
حافظ
۹۵/۰۷/۲۷