زبانی که برذکر وا می شود
زبانی که برذکر وا می شود
ستایشگر مرتضی می شود
اگر بنده بیگانه شد با همه
به عشق علی آشنا می شود
دل افتاد اگر بر کمند علی
ز زنجیر ذلت رها می شود
علی در حرم پا به عالم نهاد
ورا کعبه مولد سرا می شود
حیات علی خاطرات صفاست
که گاهی مسرت فزا می شود
ز لوح لطایف حدیثی شنو
چو گویم گل عشق وا می شود
ندانم کی افتاده این اتفاق
که یاد آور مامضی می شود
عمر بود و بوبکر و مولا علی
که گاه این تقارن به جا می شود
علی در وسط آن دو همراه وی
گل اندر میان با صفا می شود
علی قامتی داشت کوته ولی
بلندی به همت سزا می شود
عمر گفت به خنده یا مرتضی
ببین خلق خیره به ما می شود
لنائیم و تو نون مابین ما
که کوتاه نون لنا می شود
علی با تبسم بدادش جواب
سخن یابن خطاب ادا می شود
یکی گفتی و حال بشنو یکی
زباندر دهان گه بلا می شود
سه حرف لنائیم گر ما سه تن
لنا لیک بی نون فنا می شود
اگر من نباشم شما نیستید
که بی نون لنا شکل لا می شود
علی نون نوراست و قاف قلم
به نون و قلم حق بنا می شود
علی بای بسم الله مصحف است
از کاخ ایمان بنا می شود
علی گر به موسی نگاهی کند
به دستش عصا اژدها می شود
علی نوح را می رهاند ز موج
علی خضر را رهنما می شود
قدکوتهش را مبین قدر بین
قدچرخ پیشش دو تا می شود
علی قهرمان حسین پرور است
کزو شور نهضت به پا می شود
علی قامتش را به عباس داد
که قد قامت کربلا می شود
ولی الله کلامی زنجانی