هم‌قافیه با باران

زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ب.ظ
زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد
عشق تو مرا رانده به گرد دو جهان کرد

گویی که بلا با سر زلف تو قرین بود
گویی که قضا با غم عشق تو قران کرد

اندر طلب زلف تو عمری دل من رفت
چون یافت ره زلف تو یک حلقه نشان کرد

وقت سحری باد درآمد ز پس و پیش
وان حلقه ز چشم من سرگشته نهان کرد

چون حلقهٔ زلف تو نهان گشت دلم برد
چون برد دلم آمد و آهنگ به جان کرد

جان نیز به سودای سر زلف تو برخاست
پیش آمد و عمری چو دلم در سر آن کرد

ناگه سر مویی ز سر زلف تو در تاخت
جان را ز پس پردهٔ خود موی کشان کرد

فی‌الجمله بسی تک که زدم تا که یقین گشت
کز زلف تو یک موی نشان می نتوان کرد

گرچه نتوان کرد بیان سر زلفت
آن مایه که عطار توانست بیان کرد

عطار

۹۵/۰۲/۲۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران