زل بزن خوب به عکسم چه در آن می بینی
زل بزن خوب به عکسم چه در آن می بینی
من به تصویر در این قاب شباهت دارم ؟
بی صدا مرده ام و توی خودم دفن شدم
من از این مقبره ی سرد رضایت دارم
سالها دور شدم از وطن مشرقی ام
رفته ام سمت غروبی که دلش خونین است
شده ام خانه به دوش و شبم از درد پر است
گوشه ی کشور اوهام اقامت دارم
سعی کن منصرف از ماندن بی عشق شوی
راه پر کردن این فاصله ها مسدود است
من به افسردگی مزمن و داروهایم
بیشتر از تو و بوسیدنت عادت دارم
از زوایای تعفن به تنم دست بزن
دستمالی که لب تخت زمین افتاده
چشمهایم به همه آینه ها می گویند
بعد از امشب به تو هم قصد خیانت دارم
سعی کن قید لب یخزده ام را بزنی
بوسه ای سرد برای شبمان کافی نیست
با هزاران نفر از جنس تو چون خوابیدم
توی نزدیکی بی عشق مهارت دارم
حبس کن ذهن مرا در دل تاریکی ها
مثل زنجیر شو در بی کسی زندانم
علت بستن پاهام به دستان خودم
حس خوبیست که نسبت به اسارت دارم
راست بود آنچه که در باره ی من می گفتند
راست بود آنچه که از باور آن ترسیدی
من همان فاحشه ی کوچک قدیسه نمام
که فقط توی غزلهام شهامت دارم
صنم نافع