زمان آشنایی ما نیمه های پاییز است
زمان آشنایی ما نیمه های پاییز است
هنوز خاطرم از خاطرات لبریز است
تمام خاطره هایم یکی دو بار سلام
ببین که سهم من از تو چقدر ناچیز است
ببین که من به همین خاطرات خو کردم
تمام ذره های تنم از صدات سر ریز است
ببین تو را به خدا در اواخر خرداد
شبیه اول آذر دلم غم انگیز است
به بیست هم نرسیدم ولی شکسته شدم
که قهرمان غزل از تبار چنگیز است
...
و دختری که خلاف جهان عمل کرده
هنوز در نوسان امید و پرهیز است
چه قدر با تو و این سرنوشت جنگیده
به خاطر تو دلش با خدا گلاویز است
...
دم غروب نشستم کنار پنجره باز
همیشه نم نم باران هوس بر انگیز است
هوای شرجی سمت شمال چشمانت
چه قدر مزرعه موی تو غزل خیز است
در انجماد نگاهت بهار کز کرده
کنار تو همه فصل ها دل انگیز است
ظرافتی که نشسته میان انگشتت
فراتر از همه فرش های تبریز است
برای تو که همیشه ریاضیت بد بود
مساحت همه شعرهام ناچیز است
بیا و آخر این شاهنامه را بنویس
وگرنه قافیه من همیشه پاییز است
زهرا ساجدی
کانال ما در تلگرام hamghafiebabaran@