هم‌قافیه با باران

زنی چنین که تویی جز تو هیچ کس، زن نیست

شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۹ ب.ظ

زنی چنین که تویی جز تو هیچ کس، زن نیست
وگر زن است، پسندیده‌ی دل من نیست

زنی چنین که تویی، ای که چون تو، هیچ زنی
به بی‌نیازی بی‌زینتی، مزین نیست

تراز و طرح و تراشش نیامدم به نظر
اگر تلألؤ جانی، چو تو در آن تن نیست

«نه هر که خال و خطی داشت، دلبری داند»
چو نقش پرده که در خورد دل نهادن نیست

گلی است با تو به نام لب و دهن که چُنو
یکی به سفره‌ی گل‌های سرخ ارژن نیست

به‌طرف دامن حور بهشت، گو نرسد
اگر هر آینه دست منت به دامن نیست

مرا به دوری خود می‌کشی و می‌گذری
بدان خیال که خون منت به گردن نیست؟
 
نگاه دار دلم را برای آنچه درو است
که ساغر غم تو، در خور شکستن نیست

به خون خود، خط برهان نویسمت اینبار
اگر هر آینه عشق منت، مبرهن نیست

چه جای خانه بی‌خانمانی‌ام؟ بی تو،
چراغ خانه خورشید نیز، روشن نیست

طنین نام تو پیچیده است در غزلم
وگرنه شعر من این گونه خود، مطنطن نیست

حسین منزوی

۹۵/۰۴/۰۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

خوب بود
به منم سری بزن دوستم
خوشحال می شم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران