زهی باغ، زهی باغ، که بشکفت ز بالا
چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۴۴ ب.ظ
زهی باغ، زهی باغ، که بشکفت ز بالا
زهی قدر و زهی بدر، تبارک و تعالا
زهی فر، زهی نور، زهی شر، زهی شور
زهی گوهر منثور، زهی پشت و تولا
زهی مُلک، زهی مال، زهی قال، زهی حال
زهی پر و زهی بال، بر افلاک تجلی
چو جان سلسله ها را بدرد به حرونی
چه ذوالفنون چه مجنون، چه لیلی چه لیلا
علم های الهی ز پس کوه بر آمد
چه سلطان و چه خاقان، چه والی و چه والا
چو بیواسطه جبار بپرورد جهان را
چه ناقوس، چه ناموس، چه اهلا و چه سهلا
گر اجزای زمینی وگر روح امینی
چو آن حال ببینی بگو جل جلالا
گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد
دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا
فروپوش، فروپوش، نه بخروش، نه بفروش
تویی باده ی مدهوش به یک لحظه بپالا
خمُش باش، خمُش باش، در این مجمع اوباش
مگو فاش مگو فاش ز مولی و ز مولا
مولوی
۹۴/۰۳/۲۰
پست مفیدی بود ، خوشحال می شم از آخرین پست های سایت من هم دیدن کنی
عنوان مطلب : انتخاب آقای عضله در افغانستان
عنوان مطلب : دستگیری سارقان و زورگیران در تهران
عنوان مطلب : اسلکلاین ورزشی خطرناک تازه مد شده !
عنوان مطلب : آرامش بخش ترین مکانها در دل طبعیت
خوشحال می شم نظرت را راجع به این مطلب بدونم .
سرزمین آریایی - http://ariae.ir