ز سرگذشتِ چمن دل به درد می آید
سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۲ ق.ظ
ز سرگذشتِ چمن دل به درد می آید
ببند پنجره را بادِ سرد می آید
دریغْ باغِ گلِ سرخِ من که در غمِ او
همه زمین و زمان زار و زرد می آید
نمی رود ز دلِ من صفای صورتِ عشق
وگرنه بر آینه بارانِ گرد می آید
به شاهراه طلب نیست بیمِ گمراهی
که راه با قدمِ رهنورد می آید
تو مرد باش و میندیش از گرانیِ درد
همیشه درد به سروقتِ مرد می آید
دگر به سوزِ دلِ عاشقان که خواهد خواند
دلم ز ناله ی بلبل به درد می آید .
فخرالدین فخرالدینی
۹۴/۰۴/۱۶
پست مفیدی بود ؛ خوشحال می شم نظرت را درباره آخرین مطالب سایتم بدونم .
عنوان : قبر ابن ملجم در شمال تهران
لینک مطلب
عنوان : کایکاتور روزنامه هارتص درباره ظریف و کری
لینک مطلب