هم‌قافیه با باران

ز نفس اگر دو روزی به بقا رسیده باشی

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۱ ق.ظ

ز نفس اگر دو روزی به بقا رسیده باشی
چو نسیم گل هوایی به هوا رسیده باشی

ز خیال خویش بگذر چه مجاز، کو حقیقت
چوگذشتی ازکدورت به صفا رسیده باشی

نفست ز آرمیدن به عدم رساند خود را
توکه میروی نظرکن به کجا رسیده باشی

چه تپیدن است ای اشک به توام نه این گمان بود
که زسعی آب گشتن به حیا رسیده باشی

به فسون دولت خشک مفروش مغز عزت
که فسرده استخوانی به هما رسیده باشی

تو و صد دماغ مستی که یکی به فهم ناید
من و یک جبین نیازی که تو وارسیده باشی

به بساط بی نیازی غم نارسیدنم نیست
من اگر به سر رسیدم تو به پا رسیده باشی

ثمر بهار رنگی به کمال خود نظر کن
چمنی گذشته باشد ز تو تا رسیده باشی

سر و کار ذره با مهر ز حساب سعی دور است
به تو کی رسیم هر چند توبه ما رسیده باشی

به تأمل خیالت جگرم گداخت بیدل
که تو تا به خود رسیدن به چها رسیده باشی


بیدل

۹۴/۰۴/۲۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران