هم‌قافیه با باران

ستاره ای شد و از نو نظر به ماه انداخت

چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۴۹ ق.ظ

ستاره ای شد و از نو نظر به ماه انداخت
و بر مدارِ خودش کهکشان به راه انداخت

برای مرگ رجز خواند و از شهادت گفت
هراس در دل کوفی ترین سپاه انداخت

قیام کرد و محمدتر از همیشه گذشت
دوباره اهل حرم را به اشتباه انداخت

عطش عطش به لب آورد نام دریا را
و شور و ولوله در بیقرارگاه انداخت

هزار تکه شد آیینه زیر بارِش سنگ
هزار بار سوی ظلم تیرِ آه انداخت

کفن نداشت که با کهنه پیرهن، خورشید
رسید و سایه بر آن جسم بی پناه انداخت

هوای ابری و خون گریه ی سپیداران
چه آتشی به دل خیمه سیاه انداخت!

کشیده شد به افق خون تازه ی خورشید
همین که سوی پدر لحظه ای نگاه انداخت

میثم داودى

۹۷/۰۱/۰۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران