سخت است یک شب کلّ دنیایت بریزد
جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۲۱ ب.ظ
سخت است یک شب کلّ دنیایت بریزد
قاطی کنی و ترس فردایت بریزد
تنهایی ات ساقی شود با دستِ لرزان
کابوس ها را تویِ ودکایت بریزد
بگذار این ابری که می بارد به شدت
دریایی از احساس را پایت بریزد
حیف تو بود ای ساقه ی زیبای بیمار
در ابتدای فصل مینایت بریزد
سخت است درمان کردن ذهنی پریشان
وقتی که آن تصویر زیبایت بریزد
دست نوازش می کشم روی سرِ تو
شاید در اوج خواب موهایت بریزد
مرغابی وحشی من پر می کشد تا
در امتداد موج دریایت بریزد
صنم نافع
۹۵/۰۷/۳۰