هم‌قافیه با باران

سر زد ز شرق معرکه، آن تیغ گرم‌ْسیر

يكشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۵ ب.ظ

سر زد ز شرق معرکه، آن تیغ گرم‌ْسیر
عشق غیور بود و برآمد به نفی غیر

تیغی چنان فصیح به تبیین دین حق
تیغی چنان صریح به تفریق شرّ و خیر

آن‌کس که حِرز کشتی نوح است نام او
بر لوح آسمان، پسر ایلیا، «شُبیر»

حیرت‌نشین وحدت او، کعبه و کنشت
حسرت‌نصیب رفعت او، مسجد است و دیر

دیگر کسی نبود پی دفع تیرها
نه سینهٔ «سعید» و نه جانبازی «زهیر»

دیگر چه جای مرثیه‌خوانی جنّ و انس؟
وقتی گریستند به حال تو، وحش و طیر

پس آسمان به لرزه درافتاد و خون گریست
از آن زمان که کرد در آیینهٔ تو سیر

همسایهٔ بهشت شود در رکاب تو
مانند حُر، کسی که شود عاقبت‌به‌خیر

محمدسعید میرزایی

۹۶/۰۷/۰۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران