هم‌قافیه با باران

سکوت کردم و فهماندمش عذاب این است

چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۱۳ ب.ظ

سکوت کردم و فهماندمش عذاب این است


همیشه پرسش ناکرده را جواب این است


به نعره خواست به آرامشم خطی بکشد


سکوت کردم و دریافت باز تاب این است


شکسته بود ولی مویه وار خندید


که چهره باخته را آخرین نقاب این است


به مهر گفتمش:آرام باش و صحبت کن


که در طریق سخن حسن انتخاب این است


چه گفت؟راز ،نه!اما:


نپرس و باور کن


کم است زهر ،که نوشیدن مذاب این است


نشاندمش که بخوان:


خواند و هم سکوتم شد


سوال کرد که :


با من چه کرده ای ؟


گفتم:


کمی سکوت تو را میکند مجاب این است


من و تو درک سکوت همیم،تا هستیم


و جاودانگی لحظه های ناب این است

.

محمد علی بهمنی

۹۳/۱۱/۱۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران