هم‌قافیه با باران

سیاه ­بختی ما را چراغ می­فهمد

دوشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۲ ق.ظ

سیاه ­بختی ما را چراغ می­فهمد

مرا شکفته­ی روشن ز داغ می­فهمد

سخن بلند چو شد دود آن رود در چشم

زبان شعله­ ورم را چراغ می­فهمد

سپرده­ ایم به طفلان بسیط صحرا را

مرا که پیر جنونم فراغ می­فهمد

 ز فرط حوصله سر رفته­ ام چو خم شراب

مرا همیشه دل بی­ دماغ می­فهمد

قفس چو تنگ شود صید دل­ گشاده شود

فتیله حرف مرا در چراغ می­فهمد

به کنج عزلتت از حاسدان خطرها هست

مخوان حدیث قفس را که باغ می­فهمد

نداشت درک مرا هر که طبعکی دارد

صعود باز مرا کی کلاغ می­فهمد

خطیب گفت که قاضی ادیب خوش­ سخنی است

چو خر حدیث بخواند الاغ می­فهمد

غروب و غنچه چه معنی کنند فهم مرا

گرفتگی دلم را سراغ می­فهمد


محمد سهرابی

۹۴/۰۳/۲۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران