هم‌قافیه با باران

سیلی آن روز به رویت چه غریبانه زدند‎

پنجشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۴۳ ب.ظ

سیلی آن روز به رویت چه غریبانه زدند‎ 

‎«آتش آن بود که در خرمن پروانه زدند‎» 

یک کبوتر وسط شعله تقلا می‌کرد‎ 

«جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد‎» 

رسم این است که پروانه در آتش باشد‎ 

‎«عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد‎» 

با گل و غنچه تو دیدی در و دیوار چه کرد؟‎ 

‎«دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد‎» 

کمر سرو در این کوچه کمان خواهد شد‎ 

‎«چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد‎» 

آه! هجده گل از آن باغ نچیدیم و برفت‎ 

«باربر بست و به گردش نرسیدیم و برفت‎» 

تا در این خانه گُلِ خنده‌ی زهرایم بود‎ 

«‎من ملَک بودم و فردوس برین جایم بود‎» 

عمر کوتاه تو گنجایش دنیا را بس‎ 

‎«وین اشارت ز جهان گذران ما را بس‎» 

خانه دوست کجا؟ صحن سپیدار کجاست؟‎ 

‎«ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟‎» 

‎ 


قاسم صرافان

۹۳/۱۲/۱۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران