شاخه های بی برگیم، باغبان ما عشق است
سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۳۶ ب.ظ
شاخه های بی برگیم، باغبان ما عشق است
در طریقت مرگیم، کاروان ما عشق است
می رویم و پیدا نیست این طریق را پایان
راهیان بی خویشیم، راهدان ما عشق است
تشنگان شمشیریم ، می رویم و می میریم
بسملیم و بسم الله ، هر تکان ما عشق است
تن ، لباس پوسیده ؛ روح ،تیغ تفتیده
بی سریم و می رقصیم ، نوحه خوان ما عشق است
حال ما بپرس از موج ، می کشندمان از اوج
گر چه بر زمین هستیم، کهکشان ما عشق است
روزیِ ظریف ما ، از جناب جبریل است
رزق ما زمینی نیست ، آب و نان ما عشق است
گنج بی کران با ماست ، در جهان نمی گنجیم
خانه در عدم داریم، آشیان ما عشق است
زاهدان بپرهیزید از ترانۀ عشّاق
خشک هیزمانید و بر زبان ما عشق است
پلّه پلّه تا اسرار ، تا دقیقۀ دیدار
ما مسافر خویشیم ، نردبان ما عشق است
قربان ولیئی
۹۴/۱۰/۰۱