هم‌قافیه با باران

شاد و غمگینم! که هیچ این قصه را باور ندارم

چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۵۰ ب.ظ

شاد و غمگینم! که هیچ این قصه را باور ندارم
من سلیمانم! ولی انگشتِ انگشتر ندارم!

گرچه چار انگشتِ دیگر هست اما ای رفیقان!
صبر از آن انگشتِ باقیمانده ی پرپر ندارم

من خودم شادم، ولیکن مردمِ چشمم عزادار،
چاره ای از همرهی با مردمان ، بهتر ندارم

ساقیا ! جامِ می ام خالی ست زین غم بسکه خوردم
پای بوسم ! دستِ وارو کردنِ ساغر ندارم!

گرچه آن انگشت از کف رفت اما جانِ ساقی،
داغِ انگشت است این، سودای انگشتر ندارم.


حسین جنتی

۹۳/۱۰/۲۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران