شاعرتر از هر سال، فروردین
شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۴۳ ق.ظ
شاعرترازهرسال،فروردین
ردمی شودازپشت این پرچین
دستی تکان داداوازآن بالا
دستی تکان دادم ازاین پایین
می آیداوچون آفتاب صبح
ازکوه،پاورچین وپاورچین
کوچیدسالی دیگرازتقویم
ازماولی انگارسرسنگین
بی وقفه می پیچدبه کوه آن گاه
هرسوصدای بال بلدرچین
حس می کنم حافظ همین جاهاست
چشمش به گلریزان فروردین
دلواپس کبک خرامانی است
غافل به زیرپنجه ی شاهین
چشمم به دیوان منوچهری است
دراین بهارستان کمی بنشین
تابیشه های سبزگیلان برد
باخودمرایک مصرع گلچین
می بینم آنجادرگلستانه
سهراب رابادفتری رنگین
محبوبه های شب درایوان ها
زیباست این تذهیب واین تزیین
ای حسن یوسف های گم درباد
کی می رسدناگاه بنیامین؟
گل هاشهادت نامه دردستند
یعنی که دیگرگون بهارست این؟
محمدحسین انصاری نژاد
۹۴/۰۱/۰۱