شال را از سر نیندازی سرو سامان من
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ب.ظ
شال را از سر نیندازی سرو سامان من
آبرویم را نریزی ،سارق ایمان من
موجَکی بیرون زد از دریای طوفانی موت
رحم کن بر ناخدای ناشی و بر جان من
عکس مهتاب تو را دیدم شبی بر لوح جان
کور شد بر غیر زیبایی تو چشمان من
خنده کردی و اناری خورد در رویت تَرَک
قطره ای هم شد شرابی بر لب خندان من
در حریم چشم های تو طوافی کرده ام
سوخت پروانه صفت پروانه ی سوازان من
مستی انگور را هرگز نمیخواهد دلم
تا که لبهای تو باشد جام تاکستان من
یوسفم،،،از چاه و از بازار و زندان خسته ام
بازکن آغوش خود را کلبه ی کنعان من
محمد جواد شاه بنده
۹۴/۰۷/۰۵